- توسنی کردن(اَ بَ کَ / کِ دَ)
سرکشی کردن. تندی و ناآرامی کردن:
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سخت تر گردد کمان.
آغاجی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 374).
دل توسنی کجا کند آن را که طوق وار
در گردن دل است کمند معنبرش.
خاقانی
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سخت تر گردد کمان.
آغاجی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 374).
دل توسنی کجا کند آن را که طوق وار
در گردن دل است کمند معنبرش.
خاقانی
